جدول جو
جدول جو

معنی بی واهمه - جستجوی لغت در جدول جو

بی واهمه
(هَِ مَ / مِ)
مرکّب از: بی + واهمه، بدون ترس. رجوع به واهمه شود، بدون التفات. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
بی واهمه
بدون ترس
تصویری از بی واهمه
تصویر بی واهمه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سِ طَ / طِ)
مرکّب از: بی + واسطه عربی، بیوسیله و بیذریعه. (آنندراج)، بدون میانجی. (ناظم الاطباء)، رجوع به واسطه شود، بدون جهت و بدون سبب. (ناظم الاطباء)، رجوع به واسطه شود
لغت نامه دهخدا
(مَ / مِ)
بدون لباس. برهنه برهنه:
گدایان بی جامه شب کرده روز
معطرکنان جامه بر عودسوز.
سعدی.
بی جامۀ نکو نتوان شد بدعوتی
این رمز را بپردۀ هر در نوشته اند.
نظام قاری (دیوان ص 24) ، بی شرم. بی حیا:
در چین طرۀ تو دل بی حفاظ من
هرگز نگفت مسکن مألوف یاد باد.
حافظ.
، بی چادر و روی پوش (زن). (یادداشت بخط مؤلف) ، بی عفت:
یکی بدرگ و بی حفاظ است سخت
ندانم که کشته ست چونین درخت.
شمسی (یوسف و زلیخا).
، بی پرهیز. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(وایَ / یِ)
مرکّب از: بی + وایه، بی ملجاء. بی پناه. (یادداشت مؤلف) ، بی ضرورت و بدون لزوم و حاجت. (ناظم الاطباء)، شاید وای و وایه (وای + ه) صورتی باشد از ’بای’ ریشه مضارع مصدر بایستن
لغت نامه دهخدا
تصویری از بی واسطه
تصویر بی واسطه
بی میانجی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی جامه
تصویر بی جامه
برهنه، بدون لباس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی راهه
تصویر بی راهه
راهی که انسان به مقصد نرسد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی واسطه
تصویر بی واسطه
بی میانجی
فرهنگ واژه فارسی سره